فیلم «کیک محبوب من» فیلمی ایرانی است که در بخش مسابقهی جشنواره برلیناله ۲۰۲۴ به نمایش درآمد. این فیلم به کارگردانی مریم مقدم و بهتاش صناعیها ساخته شده است. کارگردانهای این فیلم اجازه خروج از ایران را پیدا نکردند و نتوانستند در اکران فیلمشان در برلیناله حضور یابند. در این نوشتار نگاهی به این فیلم میاندازیم.
فیلم «کیک محبوب من» پرترهای از یک قهرمان زن ایرانی را به نمایش میگذارد. زنی که نامش مهین است و ما زمانی با او آشنا میشویم که رفته بازار میوه و سبزی بخرد. از آن لحظه به بعد دوربین به دنبال او راه میافتد تا ما نیز همراه او یکییکی از خطوط قرمز جمهوری اسلامی عبور کنیم.
مهین برخلاف بسیاری از قهرمانان زن سینماهای جهان، جوان نیست، تفنگ به دست نمیگیرد، اندام زیبا، ورزشکار و جذابی هم ندارد. او هفتاد ساله است، چاق است، حرکاتش کُند است، رقصش چندان تعریفی ندارد، موهایش سفید شده و در یک کلام تمام ویژگیهای ظاهری یک «پیرزن» یا «مادربزرگ» ایرانی را دارد. رفتار قهرمانانهی مهین از جایی شروع میشود که تصمیم میگیرد از قالب یک پیرزن خارج شود و رفتارهایی را که جامعه از او انتظار دارد، انجام ندهد. مهین جلوی آینه میایستد، رژلب و سایهی چشم میزند. به ناخنهایش لاک قرمز میزند و نیاز بدنش را به لمس شدن به خاطر میآورد. او که همسرش را سالها پیش از دست داده، میداند که خیلی وقت است دلش برای عشق تنگ شده است. مهین تصمیم میگیرد برای پاسخ به نیازهایش دست به عمل بزند نه آنکه منتظر باشد مردی از راه برسد و او را نجات دهد. پس در جستوجوی عشق از چاردیواری خانه بیرون میرود و در را پشتسرش میبندد.
فیلم در تصویرسازی مهین و اتفاقهایی که برایش میافتد، اغراق نمیکند. ما همواره آدمهایی معمولی را میبینیم که حرفهایی معمولی میزنند، لباسهایی عادی میپوشند و عادی رفتار میکنند. دوربین اما آنقدر صداقت دارد که این عادی بودن را حتی در اتاق خواب مهین، حمام و آشپزخانهاش سانسور نمیکند. مهین برخلاف بازیگران زن فیلمهای ایرانی، در خانه حجاب ندارد و خود واقعیاش را نشان میدهد. همان تصویر واقعی که بهخاطرش در خیابانهای ایران جوی خون به راه میافتد. همان تصویر واقعی که کارگردانهای این فیلم به قیمت آن از ایران ممنوعالخروج شدهاند.
فیلم «کیک محبوب من» نخستین فیلم ایرانی است که در چهل و پنج سال گذشته در داخل ایران ساخته شده و اینچنین از خطوط قرمز جمهوری اسلامی عبور کرده است. گذشته از بیحجاب بودن بازیگران زن، در این فیلم شراب نوشیده میشود، زنان در دورهمیها از نیازهایشان میگویند، زن و مردی وارد رابطهی «نامشروع» میشوند، بازیگر زن با ترانهای قدیمی و ممنوعه میرقصد و لباسهای زنان طوری انتخاب نشدهاند که بدن آنها را پنهان کنند.
این فیلم گرچه نخستین فیلم با چنین ویژگیهای تحسینبرانگیزی در سالهای گذشته است، اما نخستین کنش جامعهی ایران در برابر سانسورهای حکومتی نیست. فیلم «کیک محبوب من» روی شانههای انقلاب «زن زندگی آزادی» ایستاده است. هنگام تماشای این فیلم از خودم پرسیدم اگر این انقلاب رخ نداده بود، آیا اکنون در برلیناله شاهد چنین تصویرهای جسورانهای بودیم؟ من فکر میکنم که خیزش اخیر در خیابانهای ایران راه را برای چنین تحولی باز کرده و سرعت رخداد آنرا افزایش داده است. فیلم «کیک محبوب من» جریانساز نیست، اما محصول جریانی بزرگتر و ادامهدهندهی مبارزهای است که در ایران آغاز شده است. در طول فیلم آنچه که در رفتار و گفتار مهین دیدم، یادآور شعارها و کنشهای کشتهشدگانی مانند ژینا، سارینا و نیکا بود. خواستههای آنها را بارها به یاد آوردم که تنها یک زندگی معمولی میخواستند.
این فیلم اما نور را بر نسلی از ایرانیها میتاباند که بهویژه در این انقلاب بسیار نادیده گرفته شدند. نسلی که دیگر «پیر» به حساب میآید و انگار باید دست از زندگی بشوید و منتظر مرگ باشد. نسلی که از اینها گذشته، به دلیل انقلاب ۱۹۷۹ از سوی جوانان مورد سرزنش قرار میگیرند. در خیزش «زن زندگی آزادی» بسیاری شنیدیم که میگفتند این انقلاب برای جوانهاست چون امیدی به آینده ندارند. درحالیکه بیشتر نسلهای زمانهی ما دستی بر آتش این انقلاب دارند. بهویژه زنهایی که یک عمر سکوت کردهاند و حسرت خوردهاند، بیش از همه نیازمند انقلابی برای دگرگونی زندگیشان هستند. مهین بهعنوان نمایندهی این نسل آستینهایش را بالا میزند و سرنوشتش را به دست میگیرد. مهین نه تنها یک قهرمان است بلکه یک انقلابی ایرانی در زمانه ی ما نیز هست. او ویژگیهایی دارد که این روزها در زنها و دخترهایی از هر سن و سال تکثیر میشود.
فیلم اما در جاییهایی نتوانسته از باورهای نهادینه شده در افکار عمومی ایرانیها در برود. یکی از این صحنهها زمانی است که مهین با دخترش تلفنی صحبت میکند. دختر او خارج از ایران زندگی میکند و به دلیل آنکه درگیر کار و بچهاش است، نمیتواند زیاد برای مادرش وقت بگذارد. این فیلم در بازتاب این موضوع، همان نگاه کلیشهای دیگر فیلمهای ایرانی را برمیگزیند یعنی نگاهی سرزنشبار به کسانی که مهاجرت کردهاند. فیلم نتوانسته تصویری واقعی از دختر مهین ارائه دهد.
در پایان به بازی درخشان لیلی فرهادپور اشاره کنم که از پس بار سنگین فیلم از ابتدا تا به آخر برآمده است. او مهین را بهخوبی میشناسد و میداند زیر پوست او چه خبر است. شادیها، ترسها، عشق و غم مهین را به تماشاچیها از هر کشوری که باشند، منتقل میکند و شرایطی را فراهم میکند که هر کس به شیوهی خود او را درک کند.
نویسنده: مریم مردانی
Photo: Sandra Weller / Berlinale 2024