«در اوایل کودکان ما یکی از دلایل مهم تجلیل از کریسمس بودند، چون ما نمیخواستیم فرزندان ما در جامعه جدید احساس بیگانگی و تنهایی کنند. علاوه بر آن، با تجلیل از کریسمس زمینه شادمانی برای تمام خانواده مساعد میشد که در سالهای نخست و دشوار زندگی در آلمان به این شادمانی بیشتر از هر وقت دیگری نیاز داشتیم.»
جمیله میراحمدی با شوهر و سه فرزندش بیست سال است که در آلمان زندگی میکنند. هر سال در هفتهی آخر دسامبر، خانهی آنان با درخت کریسمس تزیین شده و باعث خوشحالی شان میشود.
جمیله باور دارد که تجلیل از کریسمس حس بیگانگی نسبت به جامعه را که برای شماری زیادی از پناهجویان منجر به انزوا و حاشیه رفتن از جامعه میشود از آنها دور کرده است.
جمیله میراحمدی که در رشته بیولوژی ماستری دارد و اکنون در یکی از بیمارستانهای هامبورگ مشغول کار است میگوید، به عنوان کسانی که بستر اجتماعی شان افغانستان است اندکی زمان گرفت تا با پدیدههای فرهنگی و اجتماعی در آلمان آشنا شوند. او میافزاید: « دو سال طول کشید تا ما با روزهای مهم، جشنها و رسوم مردم آلمان آشنا شویم. اولین بار کریسمس را دو سال پس از آمدن به آلمان در خانه یکی از دوستان که ما را دعوت کرده بودند تجلیل کردیم.»
او معتقد است، در جهانی که هر آن در حال تبدیل شدن به یک دهکده کوچک است و همه ملتها، در کنار دست آوردهای علمي و فرهنگي، از رسوم، عنعنات، موسیقی و رفتارهای همدیگر متاثر میشوند، مهم است تا افراد برای ورود به جامعه جدید، عنعنات پسندیده کشور خود را حفظ کند و از عنعنات و رسوم خوب و مثبت کشور جدیدش بهره مند شود.
کریسمس تبدیل به بخشی از فرهنگ ما شده است
غلام فاروق میراحمدی همسر جمیله در مورد نحوه تجلیل از این روز میگوید: « کریسمس اکنون به بخشی از یک فرهنگ ما تبدیل شده است. سه هفته قبل از کریسمس یک روز را انتخاب و همه اعضای خانواده به مرکز شهر هامبورگ میرویم و از بازار های چراغان و زیبای کریسمس دیدن میکنیم. حدود یک هفته قبل از روز کریسمس، درخت کریسمس را در خانه با چراغها وبازیچهها مزین ميسازیم و همه اعضای خانواده هدیههای خود را برای هم دیگر زیر درخت کریسمس جا بجا میکنند. از چند سال به این سو به عوض درخت حقیقی از یک درخت کوچک مصنوعی استفاده میکنیم تا سهمي در حفظ محیط زیست داشته باشیم.
غلام فاروق و خانوادهاش در شب کریسمس غذا های افغانی میپزند و در کنار آن یک مرغابی بریان شده هم روی سفره دارند.
به نظر میرسد افغانستانیها به عنوان کسانی که از یک جامعه اسلامی و سنتی و با طزر دیدهای متفاوت به اینجا آمده اند، به کریسمس و سنتهای رایج در این جامعه دید نسبتاً خوبی دارند. میراحمدی میگوید: «جامعه افغانستان و آلمان از لحاظ سطح زندگي، عنعنات و سنتهای رایج دو جهان متفاوتی هستند. وقتی به آلمان آمدیم، بعضی از سنتها درین جامعه برای ما جالب و قابل پذیرش و شماری هم بیگانه و غیر قابل قبول بودند. اما با تجلیل از کریسمس کمترین مشکل را داشتیم. چون این روز برعلاوه روز تولد حضرت عیسي، یک جشن خوب خانوادگی نیز است و به هیچ وجهه اعتقادات دیني و ملی ما را خدشه دار نمیسازد.»
بحث احترام به باورها و فرهنگهای متعدد، در جوامع افغانستان و آلمان کاملاً متفاوت است. افغانستان در دام اسلام رادیکال و گروههای تندور مذهبی گیر مانده و در آلمان به اصل آزادی عقیده اعتقاد وجود دارد.
میراحمدی در مورد تنوع فرهنگها در جامعه چهل سال قبل و امروزِ افغانستان میگوید: «در سالهای پیش از جنگ، مسلمانان، یهودیها، سکها و اهل هنود همه در کنار هم در افغانستان زندگی و کار میکردند و مناسک مذهبی خود را آزادانه اجرا میکردند. اما متاسفانه افراطیت در جریان بیش از چهل سال جنگ در جامعه ما ریشههای عمیقی دواند و به زندگی مسالمت آمیز مردم افغانستان آسیب زد.»
تجلیل از کریسمس، احترام به تنوع فرهنگها است
حماسه بارکزی دختر بزرگ این خانواده ۳۱ ساله است و در رشته ادبیات زبان آلمانی از دانشگاه هامبورگ ماستری دارد. او دوازده ساله بود که خانوادهاش افغانستان را ترک کردند. او در مورد تصورش از زندگی در جامعه افغانستان میگوید: « تصور اینکه اگر خانوادهام به آلمان مهاجرت نمیکردند چه سرنوشتی در انتظار من میبود، بسیار دشوار است. شاید ما امروز حتی زنده نبودیم. میدانم که ما از مجبوریت و برای حفظ جان خود وطن خود را ترک کردیم، اما یک چیزی که به آن باور دارم که اگر این کار را نمیکردیم درجه تحصیلی که حالا دارم را نمیداشتم.»
او میافزاید، باوجودی که از افغانستان دور است، اما با فرهنگ، ادبیات، رسوم و باورهای مردم افغانستان از طریق داستانهای که پدرش مینویسد آشنا شده است. او میگوید: «من قصههای پدرم را میخوانم و تصحیح میکنم. آنها مرا به سر زمینم میبرند و با طبیعت، تاریخ و مردم آن دوباره آشنا میسازند.»
سمیر میراحمدی پسر کوچک خانواده میراحمدی که ۲۰ سال دارد و سرگرم تحصیل در رشته اقتصاد در دانشگاه هامبوگ است از افغانستان چیزی به خاطر نمیآورد. او که با خوشحالی منتظر روزهای تعطیلی و جشن کریسمس است میگوید: «تجلیل از کریسمس به عنوان یک جشن و یک عنعنه در همان سالهای اول زندگی تاثیر مثبت بر من گذاشت، زیرا از یک سو با یک رسم مهم فرهنگی مردمان این جامعه آشنا شدم و از سوی دیگر این جشن مرا کمک کرد تا خود را عضوی از این جامعه احساس کنم و حس همپذیری در برابر فرهنگهای دیگر را در خود پرورش دهم.»
میراحمدی سه فرزند دارد و هر سه دانشآموختهی رشتههای تحصیلی مختلف هستند. لیمه میراحمدی دومین دختر آقای میراحمدی که ۲۵ سال دارد نیز دانشآموخته رشته دیزاین (Kommunikationsdesign) در آلمان است.
فاروق میراحمدی اکنون از محدود نویسندههای افغانستانی است که به زبان آلمانی مینویسد و میخواهد صورت دیگری از افغانستان را به جامعه آلمان معرفی کند. داستان کتابهایش حکایت کننده طرز زندگی، فرهنگ، تاریخ، رسوم و عنعنات مردم افغانستان در پنج دهه اخیر، به زبان آلمانی است. به تازگی داستان جدید آقای میراحمدی تحت عنوان «اولین تیپ من» (Mein erster Kassettenrekorder) در دوازدهمین نمایشگاه کتاب شهر بن که به تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۹ برگزار شده بود، در کتگوری «داستانهای کودکان و نوجوانان» حایز مقام دوم شد.
این متن مربوط به کریسمس سال قبل می شود.
Foto: Privat