Photo: epd-bild/Annette Zoepf
20/05/2020

عادت و دل‌تنگی‌های دوران قرنطین

امروز وقتی بیدار شدم، هر چقدر هم که فکر کردم نتوانستم روز و تاریخ را به یاد بیاورم. دیگر حساب روزها از دستم در رفته است. به مبایلم که روی میز کنار تخت بود، نگاه کردم. ساعت حدودا ۵ صبح روز جمعه بود. نور کمی از بین پرده ها وارد اتاق میشد. چشمانم را بستم که دوباره بخوابم. در آن حالتی که دراز کشیده بودم اصلا راحت نبودم. خودم را تکان دادم و به سمت دیگر دور خوردم. پتو را بالای سرم کشیدم. گرمم شد و وقتی پتو را کنار زدم، از سردی به خودم لرزیدم. احساس میکردم تخت برایم کوچک شده است. خواب از سرم پریده بود. ازینکه نمیتوانستم بخوابم عصبانی شده بودم. این یکی از عادت‌های جدیدم بود.

 

روزهای قرنطینه چطور گذشته است؟

مریم مادر دو فرزند است. او به همراه خانواده اش در هامبورگ زندگی میکند و همچنین در مدت قرنطینه باردار بوده است. « بیشتر وقتم را با کودکانم میگذرانم، با هم شیرینی و کیک جور میکنیم. با هم پیاده روی میرویم.» او به خاطر شرایط بارداری نیز هرگز در این دوران به خرید نرفته است.

ادریس ۲۸ ساله است که در شهر کوچکی در نزدیکی کلن زندگی میکند. برای او این دوران کمی متفاوت‌تر از گذشته است. به گفته ادریس شهر آن‌ها دیرتر از دیگر جاها به قرنطینه واکنش نشان داد.« البته اینجا همیشه مثل دوران قرنطینه است. هیچ آدم نمیبینی.» صدای خنده اش از پشت تلفن بلند شد.« بسیار فیلم دیدم. فکر کنم دیگه فیلم در نتفلیکس نمانده باشه و کارهای تکراری مثل خرید و نان پختن. این روزها سعی کردم بیشتر برنامه‌ریزی کنم. چند هفته است که قرار است ورزش کنم. ببینم کی وقت میکنم.‌»‌ دوباره از حرفی که زده میخندد.

معصومه ۵۱ ساله از برلین است. او چند فرزند بزرگ دارد که همه تشکیل خانواده داده اند و معصومه تنها زندگی میکند.« برای من وحشتناک بود. شبها کابوس میدیدم و به دلیل وحشت زیاد، روزها نیز از بیرون رفتن هم اجتناب کنم. امروز با گذشت تقریبا دو ماه و باز شدن تدریجی همه جا ترس من هم کمتر شده است.»

عادت های جدید در قرنطینه؟

دیبا  دانشجو است و در دانشگاه هنرهای زیبای هامبورگ درس میخواند.‌ «شاید یکی از عادت‌ها، برنامه ریزی دقیق تر داشتن است. درس های دانشگاه من در یک ساعت های خاص برگذار میشه و مجبور هستم که برنامه‌ریزی کنم تا به همه کارهایم برسم.»

معصومه: « نه به آن صورت، من از سالها پیش سعی کرده ام سالم زندگی کنم و به سالم بودن غذاهایی که میخورم، پیاده روی منظم و چیزهای از این دست اهمیت بدهم و تمام این کارها را در قرنطینه هم رعایت کردم.»

دلتنگ چه کار یا چیزی در دوران قبل از قرنطینه هستید؟

مریم: «بیشتر برای چیزهای ساده مثل دوره همی های فامیلی و دوستانم. خرید کردن و رستوران رفتن.»

معصومه: « برای زمانی که مردم بدون ترس رفت و آمد می‌کردند. ازینکه بتوانم نوه هایم را بدون نگرانی در آغوش بکشم.»

چه عادتی را می خواهید از دوران قرنطینه با خود نگه دارید؟

دیبا: «در این مدت به دلیل خانه بودن مداوم، تمیزی بیشتر عادتم شده و دوست دارم این را همین طور بعد از قرنطینه هم ادامه بدهم.»

معصومه: « فکر میکنم رعایت بیشتر بهداشت شخصی و اجتماعی، مثلا ضد عفونی کردن دست هایم که من پیش از این به ندرت انجام میدادم.»

اولین کاری که بعد از تمام شدن کامل قرنطینه انجام میدهید؟

دیبا: « هممم… رفتن به یک پیک نیک با دوستانم در فضای باز»

مریم: « من در کل دوران قرنطین به دلیل بارداری و ترسی که داشتم اصلا به هیچ مکان عمومی نرفتم و تمامی خریدها و کارهای ضروری خارج از خانه به عهده همسرم بوده است. به این دلیل احتمالا اول از همه برای خرید بیرون میروم.»

صبح وقتی تازه پلکهایم سنگین شده بودند و گرمی لحاف دورم لذت بخش بود، صدای بلند بچه‌ها مرا از خواب پراند. درست مثل مرغ و خروس های خانه پدرم در مزار، سر ساعت مشخص شروع به سر و صدا می‌کردند. آن‌ها بیشتر از همیشه به ما عادت کرده بودند و ما هم همینطور. دیگر فکر ندیدن آن‌ها برای مدت کوتاهی نیز در طول روز غیر ممکن به نظر میرسد. ولی اگر از دلتنگی‌های روزهای قبل از قرنطینه بگویم بسیار است. بدون نگرانی با خانواده به پارک رفتن، رستوران رفتن، دیدن دوستان و همچنین دیدن آدم‌ها بدون ماسک، دستکش و نترسیدن از مکان های شلوغ. هرگز فکر نمی‌کردم دلم برای اتفاق‌های بسیار عادی تنگ شود.

متن: جلال حسینی

Photo: epd-bild/Annette Zoepf