امروز تصمیم گرفتم بروم بیرون و شکل و شمایل ولنتاین را بر درودیوار شهر ببینم. در پیادهروی امروز، دنبال چیزهای خلاقتری میگردم که به روز عشاق تصویر دیگری میدهند. خوشبختانه پیدا میکنم. حتمن میپرسید «چی؟» جواب میدهم «یک اثر هنری درست وسط ساختمان بیکینیبرلین.» اثری ساخته شده از سادهترین و دمدستترین چیزها یعنی کامواهای رنگی و دو قلب سرخ. صاحب این اثر جورج است. او وسط مغازهی کوچک چوبی، یک میز گذاشته. بالای میز دو بادبادک قلبی از سقف آویزان است و اطراف قلبها یکعالمه کاموای رنگارنگ، شبکهای درست کرده است. مشتریها میتوانند به میل خودشان نخی به این شبکه ببافند و شکل آنرا تغییر دهند.
جورج میگوید «آن دو قلب را میبینی؟ آنها در فاصلهای ازهم قرار گرفتهاند. شبکهی نخها بین آنها رابطهای تشکیل میدهد. این رابطه به میلیونها شکل ممکن میتواند تشکیل شود.»

او اضافه میکند که ایدهی اصلی این طرح را از شبکههای مجازی گرفته است. میگوید فرض کن میخواهی کفش بخری. کسان دیگری هم هستند که همان کفش را میخواهند. همه دور آن جمع شدهاند و کفش را بررسی میکنند. یکی برش میدارد و نگاهش میکند. یکی لمسش میکند تا جنساش را دریابد. دیگری آنرا میپوشد تا سایزش را امتحان کند. این افراد شبکهای دور کفش تشکیل میدهند. تو زمانی میتوانی به کفش دست بزنی که جزئی از آن شبکه باشی. بیرون از شبکه به آن دسترسی نداری. حالا فرض کن بهجای دو قلب، دو عنکبوت میان تارها باشند. همهچیز عوض میشود. دنیای تنیده شده میان تارها کاملا عوض میشود و رنگ تازهای بهخود میگیرد.
جورج میگوید «من این طرح را شروع کردهام ولی ادامه دادنش دست خودم نیست. هرکسی که میآید تاری جدید به آن میتند در جهتی که خودش میخواهد. شاید فردا بیایی و ببینی این طرح کاملا عوض شده.» گفتم «این طرح را تو بهدنیا آوردی ولی بزرگ شدنش دست تو نیست چون موجودی مستقل است که آنطور که میخواهد رشد میکند. برای همین است که هنر است.»
بعد دور خودم را نگاه میکنم و مردمی را که در بیکینیبرلین رفتوآمد میکنند میبینم. بین همهی آنها تارهایی تنیده شده که کاملا نامریی هستند. چشمهایمان این تارها را نمیبینند، دستهایمان آنها را لمس نمیکنند ولی ما با احساسمان این تارها را درمییابیم. وقتی کسی را دوست میداریم، تاری بین قلبهایمان تنیده میشود و بههم گره میخوریم. وقتی این تارها پاره میشوند درد میکشیم.
برای کسی که از دور نگاه میکند، شبکه یک قفس است و طبیعتا چیزی که در میان آن قرار گرفته اسیر. ولی برای کسی که تار میتند، شبکه نهایت آزادی است چون هرجور که بخواهد رابطه تشکیل میدهد و به دیگران وصل میشود. برای همین است که عشق بین دو انسان و دنیایی که دور آن میتنند، هنر است و زندگی آندو، اثری هنری.
photo: Maryam Mardani