این مطلب را بهخاطر اینستاگرام مینویسم که مدتی است تعداد “لایک”ها را نشان نمیدهد و خیال همه را راحت کرده است. مرسی اینستاگرام که دیگر نشان نمیدهی چندتا دوستمان دارند.
وقتی فیسبوک را باز میکنم و چشمم میافتد به شمارهی لایکهای زیر پستهایم، که معمولا از هفت، هشتتا هم تجاوز نمیکنند، یادم میافتد به دوران کودکیام. وقتی بچه بودم ازم میپرسیدند «مامانت رو چندتا دوست داری؟» من هم دستهایم را باز میکردم، انگشتهایم را نشان میدادم و میگفتم «دوتا» یا نهایتا «دهتا». بعد همه میخندیدند. این خاطره را خیلی از شماها دارید. اینجور چیزها بامزه است و فقط میشود بهشان خندید.
ولی وقتی وارد دنیای مجازی میشوی، دیگر پرسش «چندتا دوستت دارند؟» بچه و بزرگسال نمیشناسد. یکی بادی به غبغب میاندازد که «من هشت کیلو لایک دارم.» دیگری هم دستهایش را بههم میمالد، سعی میکند گردنش را خونسردانه بالا بگیرد و بحث را عوض کند. احتمالا تعداد لایکهای خودش از چهل، پنجاهتا بیشتر نمیشود.
شبکههای اجتماعی را که ورق میزنی، خیلیها را میبینی که هرچه را در چنته داشتهاند رو کردهاند که تا میتوانند follower (تعقیبکننده؟ دنبالهرو؟ پیرو؟ مرید؟ حواری؟) جمع کنند و لایک (دوستت دارم؟ پُستت را دوست دارم؟) بگیرند.
“دوستداشتهشدن” در شبکههای اجتماعی، در مقایسه با زندگی واقعی، معنای کاملا متفاوتی بهخود گرفته است. درواقع، این شبکهها از یکی از درونیترین و آسیبپذیرترین حسهای بشری بهره میگیرند تا درآمدزایی داشته باشند. اگر بگویم این یک “بهرهکشی احساسی” از انسانهاست، اغراق نکردهام. ازطرفدیگر، اگر تعداد لایکها بالا رود، خود شخص میتواند به پول برسد. پس “دوستداشتهشدن” یک مسئلهی تجاری است.
این بهرهکشی روانی به همینجا ختم نمیشود. خیلیها برای اینکه در شبکهی اجتماعی موردنظرشان بیشتر دوست داشته شوند باهم به رقابت میافتند. بهطور وسواسگونهای زیباترین بخشهای زندگیشان را بهنمایش میگذارند. از مبلمان گرفته تا نوزادان یا کشکوبادمجانشان. نقاب “همهچیزخوباست” را به صورتهایشان زدهاند. فکر میکنند زیبایی یعنی همهچیز عالی است و ما خوشحالیم و دائم داریم میخندیم. یا برعکس، ما منتقد سیاسی، اجتماعی، روانشناسی، تاریخی، پزشکی هستیم و همهچیزفهمِعالم ایم.
این وسط هم کسانی هستند که برایشان فرقی نمیکند لایک میگیرند یا نه. خود واقعیشان هستند و دارند زندگیشان را میکنند. گاهی هم سری به شبکههای مجازی میزنند و هنرشان یا حرفهایشان را با دیگران شریک میشوند. اینها در زندگی روزمره آرامش بیشتری دارند. فکر میکنم وقتش رسیده که یک کف و سوت مرتب برایشان بزنیم.
Photo: epd/ Maike Gloeckner
متن: مریم مردانی