«طراحی منحصر به فرد، ساخت تهران». این اولین عبارتی است که در وبسایتشان به چشم بیننده میخورد. و بعد نوشتهاند: «ما هدهد را ساختیم تا فضایی بهوجود آوریم برای مشارکت و دیدهشدن زنان کارفرین ایرانی». هدهد، که در فارسی نام پرنده نامهبری است که بین انسانها پیغام میبرد و میآورد، حالا قرار است پیام تهران را برلین برساند، شرق را به غرب. نه پیام نوشتاری، بلکه پیام زیبایی، پیام مد. سونیا و صدف عباسزاده طراحیهای لباس و جواهرات منحصربهفرد و غیرصنعتی ایرانی را از طریق بازار آنلاینشان در برلین میفروشند. آنها نام استارتآپ کوچکشان را گذاشتهاند «هد هد استور» به نشانی hodhod-store.com.
در بازار کوچک آنلاینشان همهچیز پیدا میشود: گوشوارههای رنگی و پرطرح و نقش، کشفهایی با طرحهای سنتی مناطق مختلف ایران، گردنبندهای منگولهای درشت با طرحهایی که اقوام و فرهنگهای مختلف ایران را به یاد میآورند، دستبندهایی که جاجیم و گلیم و فرش ایرانی را به ذهن مخاطب میآورند، و عجیبتر ازهمه مانتوهای رنگارنگ و گشاد و راحت: کمتر ایرانیای فکر میکرد کسی بتواند مانتویی را که در ایران زنان آن را به اجبار به تن میکنند، در غرب به عنوان یک از تنپوش زیبا، به عنوان ابزار روشنی برای مد بفروشد.
سونیا و صدف، که از ۱۵ سال پیش در آلمان زندگی میکنند، بعد از این که نمایشگاه گرافیتی ایرانیشان در برلین و کلن مورد استقبال قرار گرفت، تصمیم گرفتند قدم در راه دیگری بگذارند: «هر بار که به ایران میرفتیم کارهای بسیار خوبی از طراحان و هنرمندان ایرانی میدیدیم و با خودمان میگفتیم چه حیف که این کارها در ایران میمانند و در جاهای دیگر دیده نمیشوند. در برلین کارهای مشابه زیاد است: از کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی آثار هنری که معنا و مفهوم و داستانی دارند زیاد به فروش یا نمایش گذاشته میشوند. اما از ایران؟ هیچ چیز.» سونیا که در رشته فناوری رسانه (Media Technology) تحصیل کرده، مراحل نظری کار را در چارچوب پایاننامه فوقلیسانسش انجام دد و بعد دو خواهر با هم در چارچوب یک برنامه استارتآپی، شروع کردند به عملی کردن ایدهشان: «فکر کردیم در ایران طراحان خانم – از مانتو تا جواهرات – زیاد هستند و کارهای نابی میکنند. فکر کردیم دیده شدن این چیزها در غرب به دیده شدن جنبه جدیدی از ایران کمک خواهد کرد. اکثر این زنان هیچ امکانی برای نشان دادن کارهایشان در خارج از ایران ندارند. برداشت ما این است که مردم در اینجا دوست دارند در مورد ایران بیشتر بدانند و با ابعاد دیگری از آن آشنا شوند. بهنظر میرسد فرهنگ و شرایط ایران برای غربیها جذابیت دارد و میبینیم در سالهای اخیر سفر و بازدید از ایران زیاد شده.»
فرزند کوچک خلاقیت
سونیا ۳۰ سال و صدف ۲۸ سال دارد. با هم در برلین زندگی میکنند و استارتآپ کوچکشان را مثل فرزند خودشان میدانند، فرزندی که هنوز از آب و گل درنیامده و بیشتر برایشان زحمت دارد تا منفعت. این اما دلیل نمیشود که کم بیاورند. به کارشان ایمان دارند: «در کنار تمام اتفاقات بد در ایران، که البته بزرگ هستند، اتفاقات کوچک خوبی هم میافتد. برای ما مهم است که این را هم به غرب نشان دهیم.» صدف و سونیا میخواهند صدای زنانی باشند که با همه سختیها و محدودیتها و مصائب، در عرصه مد ایران در داخل کشور ماندهاند، خلاقیتشان را حفظ کردهند و فعالیت میکنند.
صدف و سونیا هم این خلاقیت را به شکل دیگری بازتولید میکنند و تا به قواره مشتری غربی بخورد: «ما به آلمان مانتو وارد کردیم، چیزی که در ایران نماد پوشش رسمی و اجباری است و کسی به آن به ذات خودش علاقه ندارد، اما در این ده سال طراح ایرانی آن را به یک هنر تبدیل کرده است که تو دوست داری آن را بپوشی، حتی اگر مجبور نباشی. همین مانتو را با این زمینه و با تعریف کردن این قصه ما در اروپا توانستیم بفروشیم. توانستیم مخاطب اروپایی را متقاعد کنیم که این تکه لباس، هرچند در ایران اجباری است، اما میتواند زیبا و زیباییبخش باشد. مخاطب اروپایی ما میبیند که زن ایرانی هرچند مجبور است آن لباس را به تن کند، اما خلاقیت به خرج میدهد و آن زیبا و رنگی و راحت میکند.»
خواهران عباسزاده در انتخاب طرحهایی که وارد میکنند دقیق و سختگیر هستند و معیارهای خودشان را دارند. هرچند وقتی درباره هنر و خلاقیت و بهخصوص ترکیب هنر و صنعت حرف میزنیم، صحبت از معیارهای دقیق و خطکشیشده چندان راهگشا نیست: «برای ما مهم است که کار از کجا میآید، کیفیت داشته باشد، طراحی اصیل و واقعی باشد و کپی نباشد. برایمان مهم است که طراحان فقط تولیدکننده صنعتی یا تجاری نباشند، بلکه در محصولشان حرف برای گفتن داشته باشند. محصولشان داستان و روایت داشته باشد و قصهای پشتش داشته باشد، قصهای که بتواند بخشی از فرهنگ و تاریخ و جامعه متنوع ایران را بازنمایی کند.» همین سختگیری و دقت باعث شده هنرمندان کمی به بازار صدف و سونیا راه پیدا کنند.
فرش ایرانی تا طرح ایرانی
اما دلیل این که غربیها به طرحهای ایرانی علاقهمند هستند چیست؟ فقط این که ایرانی هستند یا این که واقعا تفاوت کلی و روشنی بین طرحهای ایرانی و کارهای طراحان غربی وجود دارد؟ سونیا و صدف میگویند تفاوت کار غربی و شرقی در رنگ و طرح مشخص است: «طرحهای ایرانی گلدرشت هستند و از رنگهای زیادی استفاده میکنند. طراحی لباس ایرانی مانند فرش ایرانی است. به سادگی میتوان تشخیص داد که چه طرحی شرقی و چه طرحی غربی است. طرح و نقش زیادی در طرحهای ایرانی هست، ولی در طرحهای غربی همهچیز مینیمال و سرد و حداقلی است.»
اما چرا فقط زنان؟ خودشان میگویند: «اولش نمیخواستیم پروژه را به طراحان زن محدود کنیم، ولی پرسوجوهایمان نشان داد طراح مردی که به ایده ما بخورد خیلی کم است. گذشته از آن، مردان در همه عرصهها دست بالا را دارند، و ما – به عنوان زن – خودآگاه یا ناخودآگاه ترجیح دادیم از زنها حمایت کنیم. انگار بیشتر ناخودآگاه دوست داریم کارهای زنان را نشان دهیم.»
و اضافه میکنند که با توجه به محدویتهای موجود در بازار کار ایران برای زنان، فعالیت در عرصه مد برایشان نسبت به خیلی عرصهها راحتتر است: «زنان در این عرصه محیطهای کاری زنانه خودشان را میسازند و لازم نیست که در محیط رسمی که هزار اجبار دارد کار کنند.»
صدف و سونیا اما خودشان برخلاف تصور ابتداییای که ازشان داشتم، همینطور برخلاف چیزی که از مد ایرانی توصیف میکنند لباس پوشیدهاند: ظاهرشان هرچند رنگی و گرم، اما مینیمال و ساده است. هارمونی و هماهنگی چشمنواز رنگ و طرح در شیوه لباس پوشیدنشان هویداست، اما خبری از لباسهای عجیبوغریب و طرحهای سنتی و به قول خودشان «گلدرشت» شرقی نیست.
داستان زن مهاجر
از صدف و سونیا میپرسم زن بودن خودشان چه تاثیری در کارشان و در پذیرفته شدنشان در آلمان داشته است؟ صادقانه میگویند: «این که زن ایرانی و مهاجر و تحصیلکرده هستیم، باعث شده کار ما و برند ما برای بازار آلمانی جذاب باشد. ما با این ویژگیها مزایایی در بازار کار آلمانی داشتهایم که خیلیها شاید ندارند. اما تلاش کردهایم موقعیتمان تاثیری در کارمان نداشته باشد.»
صدف فارغالتحصیل معماری است و سونیا فارغالتحصیل تکنولوژی رسانه. هر دو میتوانستند مشغول کاری معمول در رشته خودشان شوند و دردسرهای شروع یک استارتآپ از صفر را به جان نخرند. اما، به قول خودشان، آنها هدف و ایده و آرمان دارند: «ما سالهاست اینجاییم، اما پیوندمان در ایران قطع نشده است. ریشهمان را میخواهیم اینجا بازنمایی کنیم. مهاجرت بخشی از ماست و ما میخواهیم به شیوه خودمان قصه مهاجرت را تعریف کنیم.»
امید رضایی
Photo: Omid Rezaee