یکی از واقعیت موجود در میان خانوادههای مهاجر در آلمان این است که برخی از الگوهای جنسیتی که همواره منجر به سرکوب و به نحوی حذف زنان و دختران شده اند، همچنان پر قدرت باقی مانده اند. برای بسیاری از خانوادههای مهاجر ساکن آلمان، هنوز برابری زن و مرد حتی به عنوان یک پرسش مطرح نیست.
قدرتنمایی الگوهای زنستیزانه در جامعهی مدرن
به عنوان زنی که در افغانستان بزرگ شدم، تفکر “آدم دوم” بودن چیزی بود که از آغازین روزهای زندگی در من کاشته شده بود. به طور عادی همواره شاهد بودم که چگونه پسران برتر و با ارزشتر از دختران دانسته میشدند. البته با آمدن به آلمان برای من و بسیاری از زنان دیگر این تصور شکل گرفت که جامعه مدرن شاید نقش زنان را در خانوادههای مهاجر تغییر دهد، اما واقعیت این است که من در سطح بزرگی شاهد این اتفاق نبودهام. زنان هنوز در خانوادههای مهاجر به ویژه خانوادههای افغانستانی و ایرانی که مورد بحث این مقاله هستند، ملزم به رعایت قواعد مردسالارانه اند و باید در خانه بمانند، مطیع باشند، صدایشان بلند نشود، زندگی فردیشان را وقف دیگران کنند و از خواستههای خود بگذرند.
حتی زمانی که زنی باردار است، واکنش اطرافیان کاملاً بسته به جنسیت نوزاد متفاوت است. اگر نوزاد پسر باشد، مادر مورد احترام قرار میگیرد، هدیههای ارزشمند دریافت میکند و از سوی اطرافیان تحسین میشود. اما اگر فرزند دختر باشد، بیتفاوتی یا حتی تأسف واکنش رایج است؛ جملههایی مثل «ارزش بیشتر از این را ندارد» هنوز هم شنیده میشود.
این نگرش دردناک و عمیقاً ناعادلانه، حتی پس از سالها زندگی در آلمان، در بسیاری از خانوادهها تغییر نکرده است. این در حالیاست که در جامعهای که برابری جنسیتی یکی از اصلیترین ارزشهای اجتماعی به شمار میرود، در بسیاری از خانوادههای مهاجر، همهی بار زندگی بر دوش زنان است و جایگاه آنان همواره پس از مردان تعریف میشود. حتی زمانی که نسل جوانتر تلاش میکند تا کلیشهها را کنار بگذارد و از زنان حمایت کند، با فشارهای اجتماعی درون خانواده مواجه میشود؛ فشارهایی که گاهی از سوی بزرگترها بهصورت کنایه و تحقیر بروز میکند.
نگاهی به گذشته: آیا آلمان هم روزی دختران را کمتر میخواست؟
اما آیا این نگاه تنها مختص خانوادههای مهاجر است؟ واقعیت این است که جامعهی آلمان نیز در گذشته دور از چنین تبعیضهایی نبوده است. تا دهههای پایانی قرن بیستم، بهویژه در آلمان غربی، بسیاری از خانوادههای آلمانی ترجیح میدادند فرزند اولشان پسر باشد. پسرها وارث نام خانوادگی بودند و نقش اقتصادی و اجتماعی مهمتری داشتند.
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، جامعهی آلمان غربی به شدت تحت تاثیر الگوهای سنتی نقشهای جنسیتی قرار داشت. با وجود آنکه اصل برابری حقوقی زنان و مردان در سال ۱۹۴۹ در قانون اساسی آلمان (Grundgesetz) به رسمیت شناخته شد، اما در عمل، این برابری به کندی تحقق یافت. گزارشی از NDR توضیح میدهد که چگونه مردان بهعنوان نانآور و زنان بهعنوان مراقب خانه و فرزندان در ساختارهای اجتماعی تعریف میشدند. این نقشها حتی در تبلیغات، کتابهای درسی و رسانههای آن زمان نیز بازتاب یافته بود. اگرچه این نگرش بهتدریج دچار تحول شد، اما آثار آن هنوز در حافظهی جمعی نسلهای پیشین قابل مشاهده است.
آلمان امروز؛ گامهایی برای برابری جنسیتی در خانواده
در سالهای اخیر، سیاستهای خانوادهمحور در آلمان نقش مهمی در تشویق والدین به تربیت برابر فرزندان ایفا کردهاند. قوانین مرتبط با مرخصی والدین (Elternzeit) و کمکهزینه والدین (Elterngeld)، بهویژه پس از اصلاحات سال ۲۰۰۷، بهگونهای طراحی شدهاند که هر دو والد، از جمله پدران، در مراقبت از کودکان مشارکت کنند.
بر اساس تازهترین گزارش منتشرشده در جولای ۲۰۲۴ از سوی وزارت خانواده آلمان و ادارهی فدرال آمار، مشارکت پدران در دریافت کمکهزینهی والدین برای فرزندان متولد سال ۲۰۲۱ به ۴۶٫۲ درصد رسیده است؛ در حالیکه این رقم در سال ۲۰۲۰، ۴۳٫۷ درصد بود. پیش از تصویب قانون Elterngeld در سال ۲۰۰۷، تنها ۳٫۵ درصد پدران از مرخصی والدین استفاده میکردند. افزایش مشارکت پدران در این سالها، نشانهای از تحول اجتماعی در نقشهای جنسیتی و پذیرش گستردهتر مسئولیتهای خانوادگی از سوی مردان است.
همچنین، قانون اساسی آلمان و نهادهایی مانند دفتر فدرال مبارزه با تبعیض با وضع مقررات حمایتی، گامهایی مؤثر در راستای کاهش تبعیض برداشتهاند.
با اینحال، در خانوادههای مهاجر، بهویژه آنهایی که از جوامع سنتی آمدهاند، باورهای فرهنگی دیرینه هنوز تاثیرگذار اند. فشار اجتماعی، ترس از قضاوت دیگران و کمبود آگاهی از مفاهیم حقوق بشر، موانعی هستند که تغییر این نگرشها را دشوار میسازند. بسیاری از فرزندان مهاجر، که در آلمان رشد کردهاند، تلاش میکنند این ذهنیت را تغییر دهند، اما اغلب با مقاومت شدید روبهرو میشوند.
راههایی برای کاهش تبعیض جنسیتی در خانواده
سوال مهم اینجاست: چگونه میتوان این چرخهی تبعیض را شکست؟ آگاهیرسانی، گفتوگوی بیننسلی، الگوسازی مثبت، آموزش حقوق برابر در مدارس و بهرهگیری از تجربهی کشور میزبان میتواند راهگشا باشد. شاید وقت آن رسیده که ما زنان مهاجر بیشتر از گذشته سخن بگوییم، از تجربههای خود بنویسیم و باورهای اشتباه را با شجاعت به چالش بکشیم.
راه رسیدن به برابری کامل طولانی است، اما هر گام کوچک میتواند امیدی برای نسلهای آینده باشد.
نویسنده: صدف آزاده/خبرنگار آزاد
Foto: Canva Pro