Photo: epd-bild/Jens Schulze
02/11/2024

نظریه مکان سوم: چرا ما نسبت به والدین‌مان تنها‌تر شده‌ایم؟

از پدربزرگم چیز زیادی یادم نیست. از محدود تصاویری که در ذهنم مانده، یکی تصویر روز دفن اوست که هنوز به یاد دارم. یادم است صدها نفر در یک خیابان بزرگ پشت تابوت او که چند نفر بر دوش گرفته بودند، راه می‌رفتند. برایش دو بار، در دو شهر مختلف مراسم گرفتند و در هر کدام جمعیت زیادی حضور داشت. او آدم معروف و محبوبی بود، هرچند در خانواده بد‌اخلاق به نظر می‌رسید. وقتی زنده بود، همیشه افراد مختلفی به خانه‌اش می‌آمدند تا با او ملاقات کنند. پدرم نیز آدم خوش‌ذوقی بود و مردم از هم‌نشینی با او لذت می‌بردند، هرچند که شرایط مهاجرت به حفظ این روابط کمکی نکرد.
وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، دوران کودکی‌ام همیشه پر از آدم‌ها بود. در آن زمان تقریباً تمام کسانی که می‌دیدم، به‌صورت جمعی زندگی می‌کردند. تنهایی افراد مانند یک عیب یا بیماری تلقی می‌شد. اما به‌تدریج، این زندگی جمعی به تنهایی بیشتر ما بدل شد. خیلی وقت‌ها به این فکر می‌کنم که چه شد ما زندگی جمعی‌مان را با تنهایی عوض کردیم؟

جدا از موضوع مهاجرت، این موضوع در بسیاری از جوامع امروزی دنیا نیز در حال رخ دادن است. زیرا شواهد نشان می‌دهد که ما به طور فزاینده‌ای تنها و منزوی‌تر از همیشه شده‌ایم. مطالعات مختلف در کشورهای گوناگون نشان داده است که مردم امروزه دوستان کمتری نسبت به نسل‌های قبل دارند و به مراتب کمتر آن‌ها را ملاقات می‌کنند. یکی از دلایل عمده این مسئله، کاهش چیزی است که ری اولدنبرگ آن را “مکان سوم” نامید.

ری اولدنبرگ و مفهوم “مکان سوم”

ری اولدنبرگ، جامعه‌شناس آمریکایی، مفهوم “مکان سوم” را در دهه ۱۹۸۰ معرفی کرد. مکان سوم به مکان‌هایی اطلاق می‌شود که افراد در آن‌ها خارج از محیط‌های معمول خانه (مکان اول) و کار (مکان دوم) گرد هم می‌آیند. این مکان‌ها مانند کافه‌ها، کتاب‌فروشی‌ها، پارک‌ها و میخانه‌ها نقش مهمی در ایجاد تعاملات اجتماعی و شکل‌دهی به جوامع دارند. برخلاف خانه و محل کار که معمولاً محدود به وظایف خاص و تعاملات ساختاریافته هستند، فضای سوم محیطی آزادتر و غیررسمی برای تعاملات انسانی و اجتماعی فراهم می‌کند. در این فضاها، افراد می‌توانند بدون فشار و دستورالعمل‌های رسمی، با دیگران ارتباط برقرار کنند و از آن لذت ببرند.

فضای سوم به عنوان یکی از اصول مهم زندگی شهری مطرح می‌شود که به کاهش انزوای اجتماعی کمک می‌کند. در دوران مدرن، اولدنبرگ نگران کاهش این فضاهای عمومی بود. زیرا افزایش فناوری و تغییرات فرهنگی و سیاسی باعث کاهش تعداد و اهمیت این فضاها شده است. این مفهوم به یکی از نقاط تمرکز تحقیقات جامعه‌شناسی مدرن تبدیل شده و در بسیاری از مباحث پیرامون شهرنشینی و جوامع محلی مورد استفاده قرار گرفته است.

حذف مکان سوم در جامعه امروزی

وقتی کوچک بودم، کوچه مکان سوم من بود. بعد از مدرسه و نهار به آنجا می‌رفتم و بچه‌های همسایه نیز می‌دانستند که باید در این زمان بیرون بیایند. جایی بود که به دور از انضباط‌های مدرسه و قوانین و آداب داخل خانه، می‌توانستم خودم باشم. در جوانی این مکان سوم تبدیل به کافه، زمین فوتبال، استخر و رستوران شد. ما با دوستانمان در این مکان‌ها جمع می‌شدیم و ساعت‌ها در مورد نگاهمان به دنیا، نگرانی‌ها و آرزوهایمان بدون ترس از قضاوت شدن حرف می‌زدیم. گاهی با دوستانمان برنامه‌ریزی می‌کردیم و گاهی هم مثل یک جلسه روانشناسی فقط با گفتن حرف‌های دلمان بخشی از استرس‌هایمان را بیرون می‌ریختیم. اما رفته رفته با حضور پر رنگ تکنالوژی این مکان‌ها از روزهای ما حذف شدند. حرف‌هایمان تبدیل به مسیج‌هایی داخل مسنجر‌های مختلف شد و هر روز بخشی از کلمه یا جمله برای سریع‌تر نوشتن حذف می‌شد. 

البته هر دو فضا اهمیت خود را دارند. فضاهای اول و دوم برای پیشرفت و زندگی ضروری هستند. ما به خانواده و کار نیاز داریم، اما همچنین به یک فضای سوم هم نیاز داریم. ما به یک زمین بازی، کافی‌شاپ یا میخانه نیاز داریم – جایی که بتوانیم با دیگران ملاقات کنیم و ایده‌هایمان را تبادل کنیم. به عبارت دیگر، نیاز به مکانی داریم که خانه یا محل کار نباشد تا بتوانیم کمی استراحت کنیم و آزادانه صحبت کنیم. اما مشکل اینجاست که به دلیل فناوری و عوامل سیاسی یا فرهنگی مختلف، فضاهای سوم در حال کم شدن یا از بین رفتن هستند. ما از شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های ویدئویی یا پیامک‌ها به عنوان جایگزین فضای سوم استفاده می‌کنیم، اما این کافی نیست. این‌ها مانند فضای سوم واقعی نیستند. خلاصه اینکه، ما به دلیلی غیر از کار نیاز داریم تا هر از گاهی از خانه خارج شویم.