در این نوشتار نگاهی دارم به عملکرد برخی از اینفلوئنسرهای ایرانیِ ساکن آلمان که در زمینهی «مهاجرت و زندگی در این کشور» به تهیهی محتوا میپردازند. سیزده اینفلوئنسر بهطور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتهاند. هشت نفر از آنها زن و پنج نفر مرد هستند. کسانیکه به آموزش زبان میپردازند یا موضوعی خاص را بهطور تخصصی دنبال میکنند، شامل این بررسی نمیشوند.
«میخوای مهاجرت کنی؟ بیا تو پیج من تا بهت بگم چیکار کنی»؛ «توی آلمان اینجوری از مغازهها تخفیف بگیر»؛ «همراه با من و همسرم در اروپا مسافرت کن»؛ «دیگه نگی آلمانیها بیاحساس هستن!»؛ «این پُست رو لایک و سیو کن که یادت نره چی گفتم»؛ «همه چیز درباره اوسبیلدونگ در آلمان.»
احتمالا جملههایی از این دست را بارها در اینستاگرام دیدهاید. احساسی که پس از خواندن این جملهها به من دست میدهد این است که یک دانای کُل و همهچیزدان از بالا به من نگاه میکند و میگوید: «ای بینوای کوچولو که هیچچیز نمیدانی، بیا یادت بدهم چطور زندگی کنی.» احمق فرض کردن مخاطب نخستین دستاویزی است که برخی اینفلوئنسرها برای جذب مخاطب بهکار میبرند. چنین برخوردی از اعتمادبهنفس کاذب سرچشمه میگیرد و ظاهرا هرچه تعداد دنبالکنندگان بیشتر شود، احساس قدرت و خود بزرگبینی هم قویتر میشود.
فراموش نکنیم که اینفلوئنسرهای اینستاگرام بهازای هر یک از این پُستها درآمدی دارند که گاهی مجموع سه یا چهار پُست آنها به اندازه حقوق ماهیانه یک کارمند پارهوقت در آلمان است. درآمد آنها بستگی زیادی به تعداد مخاطبها و فعال بودن آنها در صفحهشان دارد. این بدان معناست که یک اینفلوئنسر باید بهطور مرتب پُست بگذارد و مخاطب را شکار کند.
تیترهای عجیبوغریب که با یک نگاه مخاطب را غافلگیر میکنند، یکی دیگر از ترفندهای شکار مخاطب است. به این تیترها نگاه کنید: «راز کشورهای پیشرفته»؛ «بهترین شهر آلمان برای مهاجرت»؛ «بعد از مهاجرت به پا کلاه سرت نره…»؛ «قبل از رفتن به دندانپزشکی این کارها را انجام بده». میتوانید حدس بزنید که محتوای هر کدام چیست؟ خلاصه میگویم: اولی ویدیویی ۱۰ ثانیهای است با تصویر دو تا پسربچه که در سوپرمارکت کتاب قصه میخوانند. این راز کشورهای پیشرفته است مثلا. دومی درباهی شهر کوبلنتس است که از نظر اینفلوئنسر بهترین شهر آلمان محسوب میشود. (جستجوی من در گوگل نتیجهی دیگری داشت.) سومی علاوه بر غلط املایی در کلمهی «به پا» به خیارشورهای شیرین در آلمان میپردازد. چهارمی هم میگوید پیش از مراجعه به دندانپزشک مسواک بزنید و سیر نخورید. (با تشکر از زحمات اینفلوئنسرهای عزیز برای جمعآوری این اطلاعات گرانبها!)
اضافه میکنم که براساس محاسبههای پلتفرم Influencer Marketing Hun، اینفلوئنسر در موارد اول و دوم برای هر پست بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ دلار دریافت کرده، در سومی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ دلار و در چهارمی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار.
در اینجا میرسیم به یک پرسش بنیادیتر: اساسا اینفلوئنسر کیست و چرا این کارها را میکند؟ واژهی اینفلوئنسر (Influencer) از فعل انگلیسی influence گرفته شده که به معنای «تاثیر گذاشتن» است. پس این افراد با تهیه محتوا قرار است تاثیری بر مخاطبین خود بگذارند. ظاهرا برخی از این «تاثیرگذاران» مفهوم «تاثیر» را جدی نگرفتهاند چون فکر میکنند اگر از زندگی شخصیشان بگویند، صفحه شان خیلی پربار میشود. به همین دلیل دوربین را برمیدارند راه میافتند در کوچه و خیابانهای اطراف، از غذاهایی که میخورند و هتلهایی که میروند فیلمهای دمدستی میگیرند و منتشر میکنند.
پس سومین ترفند شکار مخاطب طرح مسائل خصوصی است البته با نتیجهگیریهای عمومی. مثلا تیتر زده شده «دیگه نگی آلمانیا نژادپرستن!» روی ویدیو کلیک میکنم. داستان از این قرار است که همکار آلمانی اینفلوئنسر برای او از مسافرت یک بسته شکلات آورده است. نتیجهگیری اینکه: همهی آلمانیها مردم بسیار مهربان و غریبنوازی هستند. در ویدیویی دیگر میبینم تیتر زده: «این کار رو توی آلمان نکنیها، بیادبیه!» در ویدیو میگوید که در شهر کوچکی در جنوب آلمان فلان کار بیادبی تلقی میشود. نتیجهگیری: در کل آلمان این کار را نکنید، بد است. برخی اینفلوئنسرها ظاهرا فراموش کردهاند که دنیای کوچک آنها کل آلمان نیست بلکه آلمان کشوری است با بیش از ۸۰ میلیون جمعیت و ایالتها و شهرها و گویشهای مختلف.
کنجکاوتر میشوم که بدانم این اینفلوئنسرها چند سال است که مهاجرت کردهاند. از هایلایتهایی که دربارهی خودشان گفتهاند میفهمم بیشترشان کمتر از ۱۰ سال است که به آلمان آمدهاند. محتوای پُستهایشان نشان میدهد که هنوز در حال کشف سرزمین جدید و مردمانش هستند و دریافتهای شخصی خود را به همراه اطلاعات پراکنده از رسانهها به مخاطب تحویل میدهند.
اطلاعات آنها در وحلهی اول مشکل «اعتبار» دارد؛ یعنی در بیشتر موارد منبع آن مشخص نیست. دوم اینکه آمیخته با عقاید شخصیشان است بهطوریکه گاهی وقتها نمیتوان احساسات و عقاید شخصی را از اطلاعات جدا کرد. این اطلاعاتِ درهم و برهم گاهی با چنان صمیمیتی گفته میشود که اعتماد ایجاد میکند.
پس چهارمین روش جذب مخاطب ایجاد احساس نزدیکی و رفاقت است. معمولا دوربین در فاصلهای بسیار نزدیک با اینفلوئنسر قرار گرفته است. این فاصلهی کم در مخاطب احساس نزدیکی ایجاد میکند و طبیعتا او را درمورد زندگی شخصی و روابط اینفلوئنسر کنجکاو میکند. درست مثل اینکه فیلمی را دنبال کند و بخواهد بداند بعد چه میشود. این درحالیست که در برخی ویدیوها از فیلتر استفاده شده و تصویر آنقدرها هم واقعی نیست، اما زیبا و چشمنواز است. به برخی صفحهها که نگاهی کلی میاندازم از بالا به پایین چهرهی اینفلوئنسر را میبینم. خیره شدن به چهرهای تکراری برایم بسیار خستهکننده است.
شاید فکر کنید که من پُستهای خوب و مفید اینفلوئنسرها را نادیده گرفتهام. باید بگویم اصلا اینطور نیست. البته بهنظرم پُستهای «ظاهرا» خوب داریم و پُستهای «واقعا» خوب. در برخی پُستها تلاش میشود درباره مشاغل، دانشگاهها یا اوسبیلدونگهای گوناگون توضیح داده شود. اطلاعاتی که هر کاربر با یک جستجوی ساده در اینترنت میتواند بهدست میآورد و واقعا نیازی به این همه توضیح نیست. حتی اگر زبان آلمانی بلد نباشد، مترجم آنلاین را در کنار خود دارد. این اطلاعات را در جایگاه ظاهرا خوب قرار میدهم. اطلاعات واقعا خوب هم که از نامش پیداست. آنهایی هستند که برای تولیدشان واقعن پژوهش شده باشد و با ذکر منبع قابل اعتماد عنوان شده باشند. به نظر شما چندتا از این پستها را میتوان نام برد؟
اما درآمد اینفلوئنسرها چقدر است؟ براساس آمار منتشر شده در پلتفورم Demandsage، اینفلوئنسرها در اینستاگرام بر اساس تعداد دنبالکنندگان، لایکها و کامنتهایشان پول دریافت میکنند. این مبالغ به شرح زیر است:
- اینفلوئنسری که ۴۳ هزار دنبالکننده دارد و ماهیانه ۸ پست و ۸ استوری منتشر میکند، سالانه بیش از ۳۷ هزار دلار.
- اینفلوئنسرهایی با کمتر از ۱۰ هزار دنبالکننده به ازای هر پست بین ۸۰ تا ۹۰ دلار.
- اینفلوئنسرهایی با کمتر از ۱۰۰ هزار دنبالکننده به ازای هر پست حدود ۲۰۰ دلار.
- اینفلوئنسرهایی که بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار دنبالکننده دارند، به ازای هر پست بیش از ۶۰۰ دلار.
- اینفلوئنسرهایی که بیش از ۱ میلیون دنبالکننده دارند، به ازای هر پست ۱۹۰۰ دلار.
اکنون پرسش اینجاست که آیا واقعا محتوای تولید شده توسط برخی اینفلوئنسرها ارزش چنین درآمدی را دارد؟ اینکه دوربین را بردارم و از تجربههای شخصیام بگویم، آیا محتوای ارزشمندی تولید کردهام؟ پلتفورمهایی مانند اینستاگرام با ایجاد فضا برای برخی محتواهای بیمایه و میانهمایه چه هدفی را دنبال میکنند؟ چنین محتواهایی حاصل مطالعهی عمیق نیستند و باعث هدر دادن وقت مخاطبین میشوند. مهمتر از همه اینکه سطح توقع و سلیقهی مخاطب را بهشدت پایین میآورند.
نویسنده: مریم مردانی
Bilder: Canva Pro
برای دیدن گزارشهای بیشتر دربارهی فضای مجازی اینجا کلیک کنید.