هفت ماه است که در تلاشم از بخش تابعیت شهرداری منطقه زندگیم در برلین وقت بگیرم. تمام راهها را امتحان کردهام، اما هنوز راهی به درون این دفتر نیافتهام. هشت سال از زندگیم در آلمان میگذرد و براساس قوانین دولت پیشین، الان وقتش رسیده که درخواست پاسپورت آلمانی بدهم. اما گویا این آخرین گام چالشیست که برای رویارویی با آن باید صبر ایوب داشته باشم و اعصابی از فولاد.
گرچه دولت کنونی میگوید پنج سال زندگی برای درخواست تابعیت کافیست و منی که سه سال هم بیشتر از آن زندگی کردهام، نسبت به بسیاری دیگر در اولویت هستم، اما گویا تسهیل قوانین در عمل «نشدنی» بهنظر میرسد. به نقطهای رسیدهام که میگویم کاش این دولت از خیر پنج سال بگذرد و برگردد به قوانین دولت پیشین اما اینقدر در وقت دادن به ما سختگیری نکند.
بگذارید راههایی را که رفتهام یکییکی برشمرم. هفت ماه پیش یعنی در ماه اوت/آگوست ۲۰۲۲، ابتدا وبسایت ادارهی تابعیت برلین را باز کردم و همهی نکات را خواندم. در پایین صفحه امکانی برای وقت گرفتن وجود نداشت. پس به سایت ادارهی منطقهی زندگیم یعنی اشتگلیتس/زلندورف رفتم. همان بالای صفحه در کادری زردرنگ نوشته شده بود: «به دلیل تقاضای زیاد همهی وقتها پر است. برای سهماههی آخر سال تنها از طریق ایمیل تقاضا کنید.»
ایمیل دادم و دو روز بعد جواب گرفتم که «متاسفانه همهی وقتها تا آخر سال پر است. از اینکه درک میکنید متشکریم.» شنیده بودم که این امکان هم هست که صبح به این اداره مراجعه کنم، نوبت بگیرم و چند ساعتی منتظر بمانم تا کارم انجام شود. همین کار را کردم، اما کارمند اداره از دفترش بیرون آمد و گفت: «همهی وقتها تا آخر سال پر است و متاسفانه بدون وقت قبلی نمیتوانید داخل شوید.»
شرایطم را توضیح دادم و پس از چند دقیقه صحبت پرسیدم که چه راهحلی پیشنهاد میکند. به دقت گوش داد، دستها را پشت سرش گره زد و گفت: «همهی وقتها تا آخر سال پر است و متاسفانه بدون وقت قبلی نمیتوانید داخل شوید.» احساس کردم حرفهایم را نشنیده است چون پاسخش ربطی به پرسش من نداشت. دوباره خواستهام را بهشیوهای دیگر توضیح دادم، اما او باز هم همان جملههای پیشین را البته با بیصبری بیشتر تحویلم داد. احساس کردم حتی یک کلمه از حرفهایم را هم نشنیده است.
به خانه برگشتم. مهلت درخواست برای سهماههی نخست سال ۲۰۳۳ آغاز شده بود. ایمیل دادم، اما چند روز بعد جواب گرفتم که «همهی وقتها برای سهماههی اول سال جدید پر است. از اینکه درک میکنید متشکریم.» مانده بودم چه کنم. به پیشنهاد ایمیل ادارهی تابعیت، تصمیم گرفتم «صبور» باشم تا امکان نوبت بعدی فرا برسد.
امکان نوبت برای سهماههی دوم سال از بامداد دوم فوریه/فبروری بود. شب پیش از آن بیدار ماندم و درست سر ساعت یک دقیقهی بامداد ایمیل فرستادم. خوشحال بودم که اینبار حتمن وقت خواهم گرفت، اما دوازده روز بعد ایمیلی دریافت کردم که میگفت: «همهی وقتها برای سهماههی دوم سال پر است. از اینکه درک میکنید متشکریم» و در پایان همچنان توصیه کرده بود که «صبور باشید.»
به پیشنهاد یکی از دوستان با شمارهی ۱۱۵ تماس گرفتم که وقت فوری بگیرم، اما تلفنچی از آن سوی خط با تحکم گفت: «ما برای درخواست تابعیت وقت نمیدهیم. با خودشان تماس بگیرید.» به خودشان تلفن زدم و جواب گرفتم که «تلفنی نمیشود، تنها راهش ایمیل است.»
امروز صبح در حالی گوشی تلفن را قطع کردم که با تمام وجود حس میکردم در دور باطلی گیر افتادهام و مدام از اینسو به آنسو پاس داده میشوم. به این فکر کردم که در همهی این سالها در آلمان کار کردهام و مانند شهروندان آلمان مالیات پرداخت کردهام. اما حالا برای گرفتن وقتی که حق طبیعی من است باید ماهها پشت درهای بسته منتظر بمانم. از من میخواهند که «صبور باشم» و مدام وقتهایشان پر است.
فکر میکنم تنها راه باقیمانده برای گرفتن وقت از این اداره مراجعه به وکیل باشد. این راه را هم امتحان خواهم کرد گرچه عادلانه نیست و نیازمند صرف زمان و هزینهی زیادی است.
«استیصال» بهترین کلمهای است که برای توصیف احساسم پس از هفت ماه تلاش برای گرفتن وقت میتوانم انتخاب کنم. فکر میکنم شاید بسیاری دیگر هم احساسی شبیه به من داشته باشند و تنها بخواهند از گیر افتادن پشت درهای بستهی ادارهی تابعیت خلاص شوند. امیدوارم مسئولین این اداره درنهایت بهجای «صبور بودن»، راهحل بهتری را برای حل این مشکل ارائه دهند.
متن و تصویر: مریم مردانی