© Körber-Stiftung/Jann Wilken
25/11/2022

خشونت خانگی و بدرفتاری جنسی با زنان؛ از افغانستان تا قلب اروپا

در کشوری که یکی از حامیان درجه یک آزادی و حقوق زنان است، صدها زن پناهجو از جوامع مختلف، هنوز زیر بار ستم و نابرابری جنسیتی خورد و خمیر می‌شوند. زنان افغان، یکی از نمونه‌های بارز این تناقض اند.

ناآگاهی این زنان از حقوق و آزادی‌های فردی شان و ناآشنایی با قوانین و ساختارهای حمایت از زنان در کشور میزبان، سبب شده است، زنان و دختران افغان، در این‌جا نیز طعم تلخ بردگی را بچشند و با حَربه دین و سنت‌های زن ستیزانه، مورد خشونت مداوم قرار گیرند.

البته این مسئله در مورد همه زنان افغان در آلمان صدق نمی‌کند. دختران و زنان قوی و با اعتماد به نفسی نیز هستند که راه خود را در جامعه جدید پیدا کرده‌اند، حرفه خود را انجام می‌دهند و توسط خانواده‌هایشان تشویق و حمایت می‌شوند. اما متاسفانه هنوز هم شماری از آن‌ها با رسیدن به مرحله آزاد بودن و آزاد زیستن فاصله دارند و این وضعیت شوکه کننده است.

ده‌ها مرکز مشاوره دهی کوچک و بزرگ برای زنان و خانواده‌های پناهجو در شهر هامبورگ وجود دارد که زنان می‌توانند بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای در مورد مسایل جنسی، موضوعات روانی و روابط اجتماعی، مشاوره و کمک دریافت کنند. اما درصد بلندی از زنان افغان ساکن این شهر، نه تنها از موجودیت چنین مراکزی خبر ندارند، بلکه رفتن به چنین مکان‌ها را نیز به مثابه بی بندوباری و سرکشی از قواعد دینی و سنت‌های خانوادگی می‌دانند.

بهار (نام مستعار)، زن ۲۱ ساله‌ای افغان است که از هفت سال به این سو در هامبورگ زندگی می‌کند و سه سال پیش با پسر عمویش ازدواج کرده است. بهار، در مورد قربانی شدن آرزوهایش به دلیل زن بودن، به خبرنگار امل هامبورگ گفت، هنگامی که قرار شد بنا به تصمیم خانواده ازدواج کند، در حال آمادگی برای آغاز تحصیلات حرفه‌ای (هاوس بیلدونگ) بود. او تصریح کرد: «وقتی ازدواج کردم، همسرم از من خواست هر چه زودتر کودکی به‌دنیا بیاورم، خانواده خودم و خانواده همسرم شدیدا به این کار اصرار داشتند. من بلافاصله پس از عروسی حامله شدم، اما بعدها فهمیدم که همسرم و خانواده‌اش به این دلیل اصرار به مادر شدن من داشتند، که جلو پافشاری من برای ادامه تحصیل و سپس کار در بیرون از خانه را بگیرند.»

داستان بهار، تنها شرح حال او نیست، بلکه شرح حال صدها زن و دختر افغان است که از سال‌ها به این سو در آلمان زندگی می‌کنند اما آمدن به کشوری با بزرگترین دموکراسی دنیا نیز تغییری به وضعیت شان نیاورده و از رنج زن بودن شان نکاسته است.

هرچند خشونت علیه زنان به اشکال مختلف در همه جوامع به شمول آلمان و کشورهای غربی به طور مداوم وجود دارد. اما با این تفاوت که زنان در کشورهای غربی مانند آلمان، دست کم از حقوق و آزادی‌های فردی شان آگاه اند، فقط این که گاهی مورد ستم قرار می‌گیرند و مقاومت نمی‌کنند، دلایل و حاشیه‌های دیگری دارد.

اما در افغانستان، مشخصا مفهوم “حقوق زن” به مثابه تلاش زنان برای فرار از قواعد اخلاقی و دینی، تلقی می‌شود و آزادی فردی زن، دقیقا بی بندوباری زن را در جامعه به تصویر می‌کشد.

با این وضع، زنان در افغانستان، از کودکی با این تعریف بزرگ می‌شوند و پرورش می‌یابند که زن موجودی فرمانبردار، بی‌شوق و انگیزه و محکوم به محدودیت است. این تعریف از کودکی در ذهن و ضمیر هر دختر افغانستانی تزریق می‌شود و با او رشد می‌کند. به همین دلیل، برای اغلب دختران و زنان افغانستان، بلافاصله پس از رسیدن به یک محیط جدید و حامی زن مانند آلمان، تغییر فاحشی در وضعیت شان رونما نمی‌شود.

این جا در آلمان نیز، زنان افغان، مانند افغانستان انواع مختلف قربانی‌ها را برای رفع نیازهای مردان و برآورده ساختن امیال‌ آنها می‌دهند و با سکوت کامل هر نوع خشونت را در درون خانه‌های شان تحمل می‌کنند.

در حال حاضر، صدها زن افغان در آلمان، و دقیقا همینجا در شهر هامبورگ، بدون رضایت خود و به دلیل اجباری که از سوی همسر، پدر یا برداران شان بر آنها تحمیل می‌شود، حجاب بر سر می‌کنند، به ازدواج پسران خانواده در می‌آیند، به طور اجباری حامله می‌شوند و حتی به اشکال مختلف مورد تجاوز قرار می‌گیرند.

اما بحث اینجاست که هر یک از این رفتارهای خشونت بار با زنان در افغانستان و آلمان، بهانه‌های دینی و اخلاقی دارند که سبب می‌شود زنان حتی متوجه نشوند که به طور سیستماتیک مورد خشونت قرار می‌گیرند.

به طور مثال، توجیه مردان خانواده برای حجاب اجباری زنان، از مجرای دین اسلام است. نافرمانی از دین، توسط یک زن در بیشتر خانواده‌های افغانی، برابر با طرد او از خانواده و حتی ریختن خون او است.

به همین ترتیب، انتخاب همسر بدون مشارکت خانواده، یکی از خط قرمزهای است که دختران در خانواده‌های افغان به ندرت به آن دست میزنند.

اما دشوارتر از این، موضوع تجاوز جنسی و حاملگی اجباری است. شرح این تعریف در ذهن زن و خانواده‌ی افغانستانی، حتی اینجا در آلمان نیز دشوار و تقریبا ناممکن است. زیرا دین بزرگترین دستاویزی است که در خدمت مردان خانواده قرار دارد و به کمک آن، هر نوع رفتار جنسی خشونت بار با زن از سوی شوهرش، زیر نام نکاح، توجیه می‌شود.

در افغانستان، تجاوز جنسی فقط به حالتی گفته می‌شود که مرد بر زنی که به عقد نکاح او در نیامده، با خشونت وارد رابطه جنسی شود. همین تعریف در آلمان نیز برای خانواده‌های افغان صدق می‌کند. علاوه بر این، شمار زیادی از زنان افغان در آلمان نیز بدون خواست خودشان و به دلیل خواست همسرشان حامله می‌شوند و این همسر است که تصمیم میگیرد زن چند کودک به دنیا بیاورد و حتی در مورد جنسیت کودک زن را مقصر می‌شمارند.

همه این وحشت‌، ناشی از آنست که زنان با حربه دین و سنت‌های افغانی، توسط مردان خانواده در خانه‌ها محصور اند و با وجود این که سالهاست در آلمان زندگی می‌کنند، هنوز در مورد هیچ یک از قوانین، سهولت‌ها و امکاناتی که در آلمان برای زنان و در حمایت از آنان وجود دارد، آگاهی ندارند.

آنچه مشخص است، این است که آزادی‌های موجود در آلمان را تا این دم فقط مردان خانواده‌های افغان تجربه کرده اند و از آن لذت می‌برند. در بسیاری از موارد نیز این مردان با تهدید به این که در بیرون از خانه امکان هر نوع آزادی برای او وجود دارد و می‌تواند هر کاری دلش خواست بکند، همسران شان را وادار به اطاعت و تمکین می‌سازند.

این مقاله در همکاری بین امل هامبورگ و روزنامه اشپیگل (Der Tagesspiegel) نوشته شده و در نسخه آنلاین روز جمعه، ۲۵ نوامبر این روزنامه به نشر رسیده‌است.
لینک نسخه آلمانی:

نیلاب لنگر

Foto: Jann Wilken