بانوی خبرنگاری که در حین سقوط حکومت پیشین در کابل کار میکرد و خشونت طالبان را نیز تجربه کرده، حالا نجات یافته و در آلمان زندگی میکند. او میگوید که یکی از افراد طالبان میله تفنگ را بر پیشانیاش گرفته بود.
روز ۱۵ آگوست تنها روز سقوط کابل نبود، بلکه روز مرگ آرزوها و اهداف هزاران نفر به ویژه زنان و دختران افغان بود. این روز برای فاطمه احمدی نیز روز سیاهی بود. با سقوط کابل تمام آرزوهایش به یاس مبدل شد. در آن روز فاطمه به طرف دفتر کارش میرفت، وحشت و آشفتگی تمام شهر کابل را فرا گرفته بود. مردم سراسیمه و وحشت زده بودند. یکی از دوستانش به او زنگ زد و گفت که وضعیت چندان خوب نیست و به او توصیه کرد که به زودی آنجا را ترک کرده و به خانه برگردد. او گفت که طالبان داخل شهر شدهاند و ممکن است میان نیروهای دولتی و طالبان درگیری صورت گیرد.
فاطمه نیز مانند دیگر ساکنان کابل و مخصوصاً زنان سعی کرد هر چه زودتر خود را به خانه برساند. کمتر وسیله نقلیهای در شهر دیده میشد. او مجبور شد با پای پیاده مسیر دفتر تا خانه را طی کند.
فاطمه میگوید وقتی به خانه رسید در قدم نخست تلاش کرد تا اسناد و مدارکی را که در خانه داشت را آتش بزند تا برایش درد سرساز نشود اما برادرش مانع این کارش شد.
آن شب او نیز مانند دیگران ترس ونگرانیهای زیادی داشت. نگرانی از آیندهای مبهم و تاریک. در دوره اول حکومتداری طالبان در افغانستان، دختران اجازه مکتب رفتن و زنان اجازه کار و حتی بیرون شدن از خانه را نداشتند. افکار مختلف و اما و اگرها خواب را از چشم فاطمه ربوده بود. او میگوید که تمام شب را بیدار بود و نمیتوانست چیزی بخورد.
در روزهای نخست ورود طالبان به شهر کابل فاطمه با دوستانش همواره در تماس بود تا راهی برای نجات جانش پیدا کند. در اوایل سقوط کابل خبرهای ضد ونقیضی در مورد نحوه بر خورد طالبان با کارمندان دولت، خبرنگاران و فعالان جامعه مدنی نیز به گوش میرسید. فاطمه میگوید در جریان سه روزی را که در خانه بود با خود چاقو حمل میکرد که اگر طالبان وارد خانه شود، قبل از آسیب دیدن ازسوی طالبان خود را با چاقو بزند.
فاطمه کار خبرنگاری را با رادیوی محلی «نسیم» در ولایت دایکندی شروع کرد. دیری نگذشته بود که به دلیل سنتی بودن جامعه با مشکل روبرو شد. او مجبور شد تا زادگاهش را ترک کند و در کابل مسکن گزین شود.
فاطمه زهرا احمدی، در کابل نیز از چالشها رهایی نیافت. اما به کارش ادامه داد. او در کابل در یک حویلی با برادرش زندگی میکرد.
رسیدن به آلمان پس از زخم زبان و خوردن شلاق
پس از سقوط کابل، فاطمه برای نجات جانش و ترک کشور تلاش کرد. بالاخره این تلاشها نتیجه داد و او موفق شد تا از طریق میدان هوایی کابل از افغانستان خارج شود.
این دختر جوان افغان میگوید که خروج از افغانستان از طریق میدان هوایی کابل کار چندان آسانی هم نبود. او دو شبانه روز در میدان هوایی در انتظار بود. این بانوی جوان خاطرات تلخی را بازگو میکند. فاطمه میگوید که چگونه در پیش روی میدان هوایی یکی از جنگجویان طالبان میله تفنگ را به پیشانی او گذاشته بود و میخواست که از این طریق او را از محوطه میدان هوایی دور کند. او میگوید:« طالب به من گفت اگر از اینجا دور نشوی بالایت شلیک میکنم. در همین زمان یک جوان که آب معدنی میفروخت از دستم گرفت و گفت از اینجا دور شو وگرنه اینها تو را خواهند کشت.»
انتظار فاطمه و همراهانش به پایان رسید. آنها موفق شدند که با یک پرواز کابل را به مقصد ایتالیا ترک کنند. او بعدا از ایتالیا به آلمان آمد.
شمار زیادی از پناهجویانی که به کشورهای اروپایی آمدهاند از مشکلات روحی و روانی ناشی از آسیبهای مسیر مهاجرت رنج میبرند. فاطمه نیز میگوید که قدرت گیری دوباره طالبان برای او یک شوک بود. او در ایتالیا به افسردگی شدید مبتلا شد. او اضافه کرد که در ایتالیا به مشکلاتش رسیدگی نمیشد از همینرو تصمیم گرفت به آلمان بیاید.
فاطمه حالا بیش از شش ماه است که در آلمان زندگی میکند. او درحال حاضر به کورس آموزش زبان آلمانی میرود. فاطمه آرزو دارد که پس از یادگیری زبان آلمانی بتواند در رشته مورد علاقهاش یعنی خبرنگاری، کاری بیابد و صدایی برای دختران و زنان افغان باشد که درافعانستان برای گذران زندگی روزمره در زیر حکومت داری طالبان زندگی میکنند و از حقوق اولیه که حق کار و آموزش است محروم هستند.
گزارش: قدیر وفا