اتحاد و یکپارچگی دو آلمان، “جمهوری فدرال آلمان” و “جمهوری دموکراتیک آلمان”، در۳ اُکتبر ۱۹۹۰ فردا سی ساله میشود. دوکشوری که پس از شکست آلمان نازی میان کشورهای پیروز جنگ تقسیم شدند و به دو بلوک مجزا از لحاظ ایدئولوژی و تفکر پیوستند. تفکر حاکم کمونیستی و سیاست تکحزبی آلمان شرقی، شهروندان آن کشور را ناگزیر کرد تا به نافرمانیهای مدنی و تظاهرات دست بزنند. فروریزی رژیم حاکم بر آلمان شرقی از نگاه اقتصادی، سیاست درهای باز میخائیل گرباچف معروف به “پروسترویکا” مزید بر علت شد تا دوکشوری که بنابر جبر زمان از هم جدا شده بودند، دوباره به هم بپیوندند.
فروریختن دیوار برلین، آغاز یکپارچگی آلمان متحد
دیوار برلین در نتیجه تظاهرات بیامان باشندگان / شهروندان شرق برلین و آلمان شرقی سرانجام بهتاریخ ۹ نوامبر ۱۹۸۹ فرو ریخت و تقریبا یک سال پس از این رویداد، آلمان متحد زیر نام جمهوری فدرال آلمان پایهگذاری و برلین به عنوان پایتخت آلمان متحد شناخته شد. پس از آن هر ساله ۳ اکتبر به عنوان روز اتحاد آلمان گرامی داشته میشود و تعطیلی عمومی است. این روز پس از چهار دهه جدایی دو کشور نزد بسیاری از آلمانها یک روز خاص و رویایی است.
چگونه آلمان متحد پس از اتحاد توانست خودش را به یکی از قطبهای برتر اقتصادی جهان ارتقا دهد؟
قبل از اتحاد دوآلمان، اقتصاد آلمان شرقی به شدت متزلزل و از هم فروپاشیده بود و حتی دولت کمونیستی در ماههای آخر حکومت از تامین مایحتاج اولیه مردم ناتوان بود. اکثر مغازههای مواد خوراکی چیزی برای عرضه به مشتریان شان نداشتند. اما از سوی دیگر جمهوری فدرال آلمان یا آلمان غربی به لطف سیاست بازار آزاد و زیربناهای قوی و مستحکم در اوج شکوفایی اقتصادی بود. پس از اتحاد دو آلمان، رهبری هوشمندانه و با درایت هلموت کول (Helmut Kohl)، صدراعظم وقت آلمان غربی، نیز سبب شد تا در آن زمان سیل کمکهای غرب به شرق واریز شود. دولتمردان آلمان غربی دهها میلیارد مارک (واحد پولی آن زمان آلمان غربی) را به اقتصاد بیمار شرق آلمان تزریق نماید و شروع به نوسازی و بهسازی زیربناهای فرسوده و ورشکسته شرق آلمان نمودند. حتی دولت مالیهای / مالیاتی سرانه را زیر نام کمک به شرق آلمان تصویب کرد که تا حال تمام شهروندان آلمانی باید پرداخت کنند.
اتحاد دو آلمان وجهه بینالمللی این کشور را بالا برد
جنگ جهانی دوم ویرانیهای گسترده جانی و مالی را برای آلمان و سایر کشورهای جهان برجا گذاشت. پس از آن اکثریت جامعه جهانی، آلمان نازی را آغازگر جنگ و انهدام و ویرانی گسترده دانستد. آلمان، پس از جنگ جهانی دوم دچار سرخوردگی عمیقی در میان کشورهای جهان شد، اما انگیزه وطنپرستی، اعتقاد به اشتباه بودن مسیر گذشته کشور (به خصوص حمایت از نازیها قبل از جنگ و در جریان جنگ جهانی دوم)، کمکهای سخاوتمندانه ایالات متحده امریکا بعد از جنگ جهانی دوم به آلمان غربی ( پلان مارشال)، به سرعتی غیر قابل باور از آلمان غربی یک کشور ثروتمند و پیشرفته ساخت. اتحاد مجدد دوآلمان توانست آلمان متحد را به بزرگترین قدرت آقتصادی اروپا تبدیل کند و در حال حاضر این کشور پس از ایالات متحده امریکا، چین، جاپان / ژاپن در ردیف چهارمین اقتصاد برتر جهان قرار دارد. آلمان اگر چه عضویت ناتو را دارد، اما در بسیاری از مناقشههای بینالمللی طرف واقع نمیشود و نقش میانجی را بر عهده میگیرد. پاسپورت (گذرنامه) آلمانی در سالهای اخیر جزء برترین و با اعتبارترین پاسپورتهای جهان است که نشان از اعتبار جهانی این کشور است.
قدرت گرفتن احزاب راستگرا زنگ خطری برای جامعه دموکرات آلمان
با وجود اعتبار بینالمللی آلمان در میان جامعه جهانی، رشد احزاب پوپولیست، عوامفریب و راستگرا در سالهای اخیر به نظر بسیاری از کارشناسان زنگ خطری برای جامعه آزاد و دموکرات آلمان به حساب میآید. این احزاب با استفاده از احساسات برخی از جامعه آلمان چنین تلقی میکنند که مهاجران و اسلام خطری جدی و واقعی برای آلمان است و توانستهاند ذهنیت برخی از جامعه را با خود همراه سازند و حتی کرسیهای زیادی را در پارلمانهای ایالتی و فدرال بدست بیاورند.
اتحاد دو آلمان درس بزرگی به سایر ملل جهان داد، زیرا آلمانها نشان دادند که با اتحاد و منسجم بودن میتوان به قلههای بلند موفقیت رسید.
متن: نورالله رحمانی
Photo: noahart studio