Photo: epd-bild / Stefan Arend
20/09/2020

تفاوت‌های فرهنگی میان جوامع آلمان‌ها و افغان‌ها برخی اوقات سبب فروپاشی خانواده‌ها شده است

آیا گاهی به این موضوع فکر کرده اید که تفاوت‌های فرهنگی چه بلایی را بر سر خانواده‌های که دیدگاه‌های سنتی و محافظه‌کار دارند، آورده است؟ برخی از خانواده‌ها که در فضاهای بسته و سنتی افغانستان زندگی کرده و زمانی که به آلمان آمده با فضای کاملا متفاوتی روبرو می‌شوند – از ارتباطات میان دختران و پسران گرفته تا نوشیدن بیر و الکل به گونه آزادانه، موضوعاتی اند که برای برخی از خانواده‌ها به راحتی قابل هضم نیستند، بخصوص برای آن‌عده از خانواده‌های که دختران و پسران نوجوان و جوان دارند. بسیاری از خانواده‌های افغان بنابر ملحوضات اسلامی و سنتی دوست ندارند که فرزندان ‌آن‌ها بیرون از دایره ازدواج روابطی با جنس مخالف شان داشته باشند و هرگاهی چنین موضوعاتی رخ دهد، برخی اوقات کار به قتل‌های ناموسی و یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت به طرد فرزندان از خانواده انجامیده است.

چندی قبل پسری جوان افغان در شهر فرانکفورت با یکی از هم‌کلاسی‌های دختر خود طرح دوستی می‌ریزد و بعدا این دوستی به ایجاد روابط نزدیک میان این دو منجر م‌یشود. پدر این جوان وقتی از ماجرا خبر میشود به پسرش هشدار می‌دهد که آبروی خانواده را در نظر بگیرد و دوستی با این دختر را قطع نماید، پسر با وجودی که به پدرش قول می‌دهد که دیگر با این دختر رابطه برقرار نمی‌کند، اما با این وجود به دوستی با دوست دخترش ادامه می‌دهد. بعد از مدتی پدر دوباره به ادامه رابطه پسرش پی می‌برد و این بار پسرش را لت و کوب می‌کند. پسر با صورت خونین به پلیس مراجعه می‌کند و پدر توسط پلیس زندانی و موظف به پرداخت جریمه می‌شود . پلیس، پسر این خانواده را به هایم جوانان معرفی و بعد از آن در آنجا زندگی می‌کند.

موردی دیگری چندی قبل در شهر پتسدام ایالت براندنبورگ اتفاق می‌افتد. دختر ۱۸ یک خانواده پناهنده افغان با یک پسر ترک دوست می‌شود، وقتی خانواده از این موضوع باخبر می‌شوند، دختر شان را چند روز در خانه زندانی می‌کند – دختر پس از چند روز موفق به فرار از خانه می‌شود و با دوست پسرش به شهری دیگری می‌رود و ارتباط‌اش را با خانواده قطع می‌کند. مواردی این چنینی بسیاری اتفاق افتاده که از نگاه فرهنگ و جامعه آلمانی بسیار طبعی و نورمال است، اما برای خانواده‌های سنتی افغان سرشکستگی به حساب می‌آید.

برای موشکافای بیشتر این مساله با محمد حسین رضایی که قبلا در یکی از دانشگاه‌های خصوصی کابل روان‌شناسی تدریس می‌کرد، تماس گرفتم و نظرش را در این مورد پرسیدم؟

:”در گام نخست باید به بافت فرهنگی دوجامعه توجه نمائیم. بسیاری از نوجوانان و جوانان، آزادی‌های فردی و اجتماعی را که در جامعه میزبان می‌بینند و کمبودی‌ها و محدودیت‌های را که در جامعه مبداء دیده بودند، می‌خواهند آن‌چه را که به آن دست نیافته بودند و از آنها به هر نامی مانند، سنت، فرهنگ، درنظر گرفتن آبروی خانواده و امثال این‌ها گرفته شده بود، دست یابند. ببینید، در خانواده‌های که بسیار سخت‌گیر هستند و از کاه کوه درست می‌کنند، بیشتر از این اتفاق‌ها می‌افتد و این را باید در نظر داشت که قانون و جامعه میزبان محدودیت‌های را که خانوادههای سنتی و محافظه‌کار برای خود شان به نوعی “خط سرخ” می‌خوانند، به رسمیت نمی‌شناسد و حتی برای کسانی که آزادی‌های فرزندان‌ شان را محدود کنند، مجازات در نظر گرفته است.”

آقای رضایی به این باور است که برخورد سخت‌گیرانه و خشن این گونه خانواده‌ها نتنها گرهی از مشکل را باز نمی‌کند، بل به بغرنج شدن مشکل نیز می‌افزاید :”شما نمی‌توانید در جامعه که محدودیت‌های یادشده در آن “تابو” است، دور خود تان دیوار بکشید و بیرون از جامعه زندگی کنید و با آن محدودیت‌های که بزرگ‌سالان با آن بزرگ شده و با آن عادت کرده اند، از فرزندان شان نیز بخواهند با همان محدودیت‌ها در یک جامعه آزاد زندگی کنند، این موضوع با هیچ منطق و استدلال سازگاری ندارد. من نمی‌گویم که فرزندان پناهندگان همانند بومیان از فرهنگ‌های پسندیده خود دوری کنند، اما لت و کوب، زندانی کردن و تهدید فرزندان همیشه نتیجه عکس در پی داشته است.”

متن: نورالله رحمانی

Photo: epd-bild / Stefan Arend

 

Amal, Berlin!
Privacy Overview

This website uses cookies so that we can provide you with the best user experience possible. Cookie information is stored in your browser and performs functions such as recognising you when you return to our website and helping our team to understand which sections of the website you find most interesting and useful.