برلیناله امسال خیلی زود وارد روزهای داغ خود شد. نمایش فیلم فاتیح آکین در روز شنبه ۹ فوریه و فیلم اسرائیلی The Operative در روز یکشنبه، احتمالا مهمترین رخدادهای برلیناله تاکنون بودند.
مقادیر زیادی خون و مرگ و خشونت
فیلم «دستکش طلایی» ساخته فاتیح آکین، کارگردان برجسته ترکتبار اهل هامبورگ، آنقدر خشونت و خون در خود داشت که تحمل آن به مدت ۱۱۰ دقیقه در سینما واقعا سخت بود. دستکش طلایی که نام یک بار در محله سنپائولی (Saint Pauli) شهر هامبورگ است، محل تجمع حاشیهنشینان و الکلیها است، آدمهایی که نه شغلی دارند، نه مشغلهای و نه حتی خانوادهای. فرینتس هونکا، قاتل زنجیرهای، قربیان خود را غالبا در این بار انتخاب میکند و به خانه خود -قربانگاه- میکشاند. نشان دادن صحنههای پر از خون و خشونت تجاوز و قتل در این فیلم، مرزهای درد را در تماشاچی آزمایش میکند. آکین در کنفرانس مطبوعاتیاش به صراحت گفت که میخواست مخاطب را وحشتزده کند. آکین این فیلم را بررسی یک طبقه اجتماعی در – حذفشدگان و تنهاها؛ فقرای بیکار و بیپول؛ آدمهایی که هیچچیز، مطلقا هیچچیز ندارند – دانسته است. بازی درخشان یوناس داسلر (Jonas Dassler) در نقش یک قاتل هولناک که میتواند مخاطب را بینهایت عصبانی و منزجر کند، از نقاط قوت این فیلم است. «دستکش طلایی» از روی رمانی از هاینتس اشترونک (Heinz Strunk) به همین نام اقتباس شده است. رمان اشترونک از روی یک ماجرای واقعی در دهه ۱۹۷۰ در هامبورگ نوشته شده است.
متولد اوین: حرفهای ناگفته دو نسل
پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، اسلامگرایان توانستند سایر نیروهای انقلابی را سرکوب کنند و قدرت را تمام و کمال به دست بگیرند. آیتالله روحالله خمینی به جای «جمهوریای شبیه فرانسه» یک حکومت اسلامی برمبنای فقه شیعه و نظریه ولایت فقیه تشکیل داد. بسیاری از کسانی که سهمی بیشتر از اسلامگرایان در انقلاب داشتند تحت تعقیب قرار گرفتند. هزاران نفر دستگیر، شکنجه، در دادگاههای انقلابی محاکمه و به حبسهای طولانی محکوم شدند. هزاران نفر هم در زندانها به دار آویخته شدند.
در میان زندانیان که غالبشان عضو گروههای چپ بودند، زنان زیادی هم حضور داشتند. یکی از آنها مادر مریم زارعی که در دوران بارداری دستگیر شد. پدر مریم که او فعال انقلابی و مخالف هر دو رژیم پهلوی و اسلامی بود همان موقع به زندان افتاد. سرنوشت مریم این بود که در زندان به دنیا بیاید. اما مادر مریم – که حالا از اعضای برجسته حزب سبز در فرانکفورت است و یک بار کاندیدای شهرداری فرانکفورت شده – هیچوقت در این مورد با مریم حرف نزد. مریم حالا در سیوچند سالگی به فکر این افتاده که بفهمد چطور به دنیا آمده و سالهای اول زندگیاش چطور گذشته. مریم در میانه تحقیقاتش میفهمد که او فقط به دنبال قصه خودش نیست، بلکه در جستجوی نقاط تاریک یک ملت است: اولا نسلی که انقلاب را باخت؛ و ثانیا فرزندان آنها که شاید خاطرهای از آن دوران نداشته باشند، اما رنجهای زندان را با خود حمل میکنند. فیلم مریم زارع، «متولد اوین» با استقبال بسیار مخاطبان روبرو شد و بارها اشک به چشمان تماشاگران آورد. مریم زارع وقتی بعد از فیلم روی سن رفت، نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد.

جاسوس اسرائیل در تهران
موساد یک زن یهودیتبار (راشل) را که شهروند اسرائیل نیست در پوشش معلم انگلیسی و فرانسه برای یک ماموریت به تهران میفرستد. راشل قرار است با یک واردکننده تجهیزات الکتریکی (فرزاد) که رابطه خوبی با دولت ایران دارد و در دور زدن تحریمها فعال است، ارتباط برقرار کند تا اسرائیل بتواند از طریق او قطعات آلوده وارد صنعت هستهای ایران کند. موساد از راشل برای وارد کردن بمب – همان بمبهایی که دانشمندان هستهای ایران با آنها کشته شدند – استفاده میکند. از طرف دیگر راشل عاشق فرزاد میشود و حتی از او حامله میشود. موساد در مرحله بعد راشل را وادار میکند فرزاد را به آلمان بکشاند و به این ترتیب فرزاد هم وارد بازی میشود… . درام جاسوسی مامور (The Operative) ساخته Yuval Adler، کارگردان جوان اسرائیلی با بازی دیانا کروگر (Diane Kruger) بازیگر آلمانی هالیوود و سینمای آلمان در نقش راشل و کاس انور(Cas Anvar)، بازیگر ایرانیتبار اهل کانادا، داستانی مهیج و انسانی است. خود آدلر میگوید فیلمش درباره کشمکش بین ایران و اسرائیل نیست، بلکه یک داستان انسانی است که بر بستر این جنگ غیرنظامی اتفاق میافتد. بازسازی صحنههای تهران در «مامور» بسیار قابل توجه است. نزاع ایران و اسرائیل در سالهای اخیر دستمایه فیلمهای زیادی شده است.
ماجرای سه خواهر
فیلم A Tale of Three Sisters ساخته کارگردان برجسته ترکیه، امین آلپر (Emin Alper)، ماجرای سه خواهر به نامهای ریحان، نوران و حواست که با پدرشان در یک روستای دورافتاده در کوههای آناتولی زندگی میکنند. ریحان و نوران و حوا هیچ سرنوشتی ندارند جز این که به نوبت برای خدمتکاری در خانه یکی از مالکان زمین که گاهی سری به روستا میزند، به شهر بروند. سودای یک عشق در شهر به سر ریحان میافتد که به حاملگی او ختم میشود. نوران هم با فرزندان مالک شهرنشین بدرفتاری میافتد و به روستا پس فرستاده میشود. فیلم از کلیشه «ساده و صمیمی و بیریا بودن» انسانها در روستاها عبور میکند و روابط پیچیده و خشن قدرت در روستا را به تصویر میکشد. سومین فیلم بلند امین آلپر با مرگ شروع میشود، با مرگ ادامه پیدا میکند و با مرگ تمام میشود. این فیلم در بخش رقابت برلیناله به نمایش در آمد.

گزارشهای امل برلین از برلیناله تا پایان جشنواره ادامه خواهد داشت!
امید رضایی
Photo: KOLJA BRANDT / BERLINALE